قبل از این دیدار و پس از توافق مکه بین فتح و حماس پیرامون تشکیل یک کابینه وحدت ملی تماسهای فشردهای توسط نمایندگان محمود عباس و نیز برخی از کشورهای عربی با مسوولان آمریکایی گرفته شده بود تا آمریکا کابینه وحدت ملی را که نماینده همه ملت فلسطین خواهد بود تحریم نکند و دست کم بپذیرد که فرصتی به این کابینه داده شود.
اما خانم رایس در بیانیه کوتاهش همچنان تاکید کرد که این کابینه باید در چارچوب شرایط عنوان شده از سوی کمیته چهارجانبه عمل کند یعنی اسرائیل را به رسمیت بشناسد، به توافقهای قبلی با اسرائیل پایبند باشد و خشونت، یعنی مقاومت، را کنار بگذارد.
تاکید این شرایط که نه فقط حماس بلکه بسیاری دیگر از سازمانهای فلسطینی نیز زیر بار آن نمیروند، بدین معنی است که طرف فلسطینی همچنان باید امتیاز بدهد و از عوامل قدرت خود دست بردارد تا در مقابل، وعده تشکیل دولت مستقل فلسطینی را دریافت کند، وعدهای که هیچ امکانی برای تحقق آن وجود ندارد. زیرا آمریکا و اسرائیل هرگز حاضر به بحث یا مذاکره پیرامون سرزمین و حدود این دولت و آینده قدس و سرنوشت چند میلیون آواره فلسطینی در خارج نمیشوند، و این در حالیست که سرزمینهای اشغالی همچنان در محاصره اسرائیل است و اسرائیل به ساخت دیوار نژادپرستانه و نیز ساخت شهرکهای صهیونیستنشین در ساحل غربی ادامه میدهد و حدود یازده هزار فلسطینی را در زندان و کرانه باختری و نوار غزه را به صورت دو بازداشتگاه بزرگ برای ملت فلسطین درآورده است.
ایهود اولمرت و خانم رایس، همچنان از طرح «نقشهراه» به عنوان اساس مذاکرات یاد میکنند اما نقشه راه مدتهاست که مرده است و مسئول مرگ آن نیز خود اسرائیل و شخص آریل شارون است که با عنوانکردن 14 ایراد و با عمل نکردن به مواد آن و با ادامه شهرکسازی این طرح را نقش بر آب کرد.
آنها اگر اکنون همچنان از نقشه راه سخن میگویند مقصودشان بند مربوط به حذف مقاومت تحت عنوان «مبارزه با تروریسم» است. یعنی محمود عباس باید با مقاومت در فلسطین درگیر شود تا ثابت کند که میتواند طرف مذاکره باشد و به همین دلیل است که پس از توافق مکه و آشتی بین فتح و حماس، ایالات متحده آمریکا کمک 128 میلیوندلاری خود به تشکیلات خودگردان را به حال تعلیق درآورد.
واقعیت این است که در افق چیزی بهنام دولت مستقل فلسطینی وجود ندارد و خانم رایس عملاً میخواهد به فلسطینیها «هوا» بفروشد و در باغ سبز نشان دهد وگرنه آنچه آمریکا در خاورمیانه دنبال میکند حل مسأله فلسطین و تشکیل دولت فلسطینی نیست، بلکه عاری کردن خاورمیانه از هرگونه مقاومت به بهانه مبارزه با تروریسم است.
اما اینکه چرا در شرایط کنونی خانم رایس به منطقه میآید و از دولت فلسطین و زندهکردن نقشه راه سخن میگوید، نتیجه نیاز آمریکا به رژیمهای بهاصطلاح «میانهرو» عرب است تا در یک ائتلاف زیر عنوان «مقابله با گسترش نفوذ ایران» شرکت کنند و این رژیمها نیز که با توجه به جنایات روزمره اسرائیل در سرزمینهای اشغالی فلسطین زیر فشار افکار عمومی منطقه قرار دارند شرط کردهاند که آمریکا باید مسأله فلسطین را حل کند تا این رژیمها از زیر بار این فشار درآیند.
درست مانند اوایل دهه نود گذشته که آمریکا برای مداخله نظامی در کویت و عراق به چنین ائتلافی نیاز داشت و جورج بوش پدر همین قول را به رژیمهای عربی داد و در نتیجه کنفرانس صلح مادرید شروع شد و فلسطینیها و عربها همه برگههای خود را مجانی در اختیار آمریکا و اسرائیل قرار دادند و به هیچ چیز هم نرسیدند و اینک همان سناریو بار دیگر تکرار میشود.
با آنکه حدیث شریف میگوید: «لایلدغ المؤمن من جحر مرتین» (مؤمن دوبار از یک سوراخ گزیده نمیشود) معلوم نیست رژیمهای عربی چند بار باید از یک سوراخ گزیده شوند تا به خود آیند!به نظر میرسد که در آینده شاهد دوری جدید و طولانی از مذاکرات بیهوده و بیثمر و به گفته اسحاق شامیر، مذاکره برای مذاکره خواهیم بود. اینک توپ در زمین رژیمهای عربی بهویژه دولت عربستان سعودی و شخص ملک عبدالله است تا حداقل اعتبار طرح صلح خود و اعتبار توافق مکه مکرمه را حفظ کند.